زندگی نامه حُر بن یزید
حر بن یزید بن ناجیة بن قعنب بن عتاب بن هرمی بن ریاح بن یربوع بن حنظلة بن مالک بن زید مناة بن تمیم بوده و اهل کوفه میباشد.
ریاحی تیرهای از یربوع از شعبههای قبیله تمیم و از اعراب عدنانی شمالی محسوب میشود و هنگام شهادت ظاهرا میانسال بوده است.
حضرت امام حسین علیهالسلام فرمود: «و الله ما اخطاک امک حیث سمتک حرا و الله انک حر فی الدنیا و الاخرة»: «سوگند به خدا اشتباه نکرد مادرت به این که تو را حر نامید به خدا قسم تو در دنیا و آخرت حر و آزادی».
حضرت امام سجاد علیهالسلام فرمود:
نعم الحر اذ واسا حسینا
و فاز بالهدایة و الفلاح
«آفرین بر حر که حسین علیهالسلام را یاری کرد و به هدایت و رستگاری نایل شد».
او از شخصیتهای ممتاز، از سران کوفه، بزرگ قبیلهاش بوده، و به سبب همین موقعیت ممتاز حر بود که عمر بن سعد و عبیدالله بن زیاد او را به فرماندهی هزار نفر در لشگر ابنسعد نصب کرده و بعد از عمر بن سعد مهمترین شخصیت سپاه کوفه محسوب میشد.
اخوص، صحابی و شاعر معروف که نامش زید بن عمرو بن قیس بن عتاب بوده، پسر عموی حر میباشد.
ملحق شدن حر به امام حسین علیهالسلام یکی از وقایع برجسته انقلاب کربلاست. او با این حرکتش قانون «المأمور معذور» را باطل کرد. حر از مصادیق بارز حدیث: تفکر یک لحظه افضل از عبادت هزار سال است میباشد. آری او قهرمان انتخاب بر سه راهی (پوچی، پلیدی، پاکی) بوده که سرانجام پاکی را برگزید. حر قهرمان اختیار بهترینهاست.
هر چند فاصلهای را که حر از سپاه ظلمت ابنسعد به سوی سپاه نور حسین علیهالسلام پیمود، ظاهرا خیلی کم بوده ولی در معنا فاصلهای بود به درازای ابدیت، و از شیطان تا به خدا.
قبل از واقعهی عاشورا حر به ابنسعد گفت: نمیتوانی این کار را به مسالمت ختم کنی؟ او جواب میدهد: ابنزیاد جز به جنگ رضا نداد.
حر گفت: پس با این مرد میجنگی؟!
عمر جواب داد: «آری، جنگی که سرها پران و دستها قلم شود».
این آخرین اختیار و انتخاب عمر بن سعد بن وقاص، و محل افتراق این دو همسنگر بود.
عمر بن سعد از یک خانواده بسیار مشهور و فرزند سعد وقاص فاتح ایران بوده که بدترین انتخاب را کرد. این شهرت و انتساب یکی از دلایل انتخاب شدن عمر به فرماندهی سپاه کوفه بوده است.
عمر بن سعد احتمال میداد که ملاقات حر با حضرت امام حسین علیهالسلام در منطقه ذو حسم، سبب تحول روحی او شده باشد و لذا او را که یکی از سران سپاه اموی در کربلا بود و یک چهارم نیروهای قبایل تمیم و حمدان را رهبری میکرد و همچنین فرماندهی هزار سواره که ابنزیاد رهبری آنان را به وی سپرده که مانع ورود امام علیهالسلام به کوفه باشد، همه این مناصب را ابنسعد روز هشتم محرم از حر گرفته و دیگری را جای او نصب کرد.
حر نزد ابوعمران عبدالله بن عامر قرآن کریم را فرا گرفته بود. ابنعامر یکی از مردان سرشناس جهان اسلام و یکی از قرای سبعه (یکی از خوانندگان هفتگانه قرآن) بود، در آن زمان در دنیای اسلام قرآن به روش یکی از هفت نفر تلاوت میشد.
ابنعامر قرآن را از اصحاب حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آموخته و خود دانشمند و در زمان حیات حضرت علی علیهالسلام مدتی نزد آن حضرت درس میخواند و دو کتاب راجع به قرآن نوشته: مقطوع القرآن و موصوله، اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و العراق.
حر نمیخواست با یزید بیعت کند ولی پدرش گفت اگر بیعت نکنی نه فقط هستی خود را بر باد خواهی داد بلکه مرا هم نابود خواهی کرد. حر نه از ترس ابنزیاد، بلکه به خاطر ملاحظه پدرش، با یزید بن معاویه بیعت کرد چون ابنزیاد اسامی افراد سرشناس را که با یزید بن معاویه بیعت میکردند برای یزید میفرستاد. از جمله حر و پدرش را برای یزید فرستاد.
حر از آن به بعد، روز اول رجب سال 56 هجری را فراموش نمیکرد.
چون برای اولین بار در آن روز مجبور شد کاری بکند که قلبش به آن راضی نبود. آن گاه پدرش فوت کرده و چهار سال بعد از آن معاویه، در اول رجب سال 60 به هلاکت رسید. و یزید بیچون چرا به حکومت رسید و پاداش وفاداری سرشناسان را داده و حر دارای منصبی شد ولی در دل خود حس میکرد از این منصب راضی نیست چون اجبارا با یزید بیعت کرده بود و از سوی دیگر وقتی که مأمور مقابله با امام حسین علیهالسلام شده بود و به امام علیهالسلام رسید، او و همراهانش تشنه بودند و آن حضرت همه را سیراب کرد. در صورتی که حر میدانست امام علیهالسلام میداند وی دشمن اوست. این جوانمردی امام علیهالسلام در حر مؤثر شد و لذا با آن حضرت مدارا میکرد. بعد حر از همراهان امام علیهالسلام شنید که آن حضرت کریم است و از بذل مال به دیگران مضایقه نمیکند.
و کاملا یقین پیدا کرد که امام علیهالسلام بیگناه میباشد و حرفش حق است و حرکت او خروج بر خلیفه زمان نیست چون به نظر حر، یزید بن معاویه خلیفه بر حق نبود.
و لذا تصمیم نهایی را گرفته و به سپاه نور حسینی علیهالسلام ملحق شد. حرکت شجاعانه حر در تاریخ دنیا از وقایع استثنائی است.
چون که افراد سپاه کوفه برای نیل به مال و مقام به جنگ وصی و فرزند پیامبرشان آمده بودند، در حالی که حر قبل از کربلا دارای مال و مقام و زنان و فرزندان متعددی بود. و از دنیایی که در فرهنگ قرآنی متاع قلیل است، دست برداشته و به آخرتی که به قول قرآن (و ما عندالله خیر و ابقی و بالاتر از آن و الله خیر و ابقی) است رو آورد.
بنا به قولی حر به اتفاق پسرش علی، برادرش مصعب و غلامش عروة به سپاه امام علیهالسلام ملحق شده و همگی به شهادت رسیدند. او به بهانه آب دادن اسب، از سپاه ابنسعد دور شد پس حر کمکم به سپاه امام حسین علیهالسلام نزدیک شد. مهاجر بن اوس به حر گفت چه ارادهای داری؟ آیا هدفی داری؟ آیا قصد داری بر لشگر حسین حمله کنی؟ پس حر را لرزه به اندام افتاد.
مهاجر به او گفت کار تو مرا به شک انداخت. قسم به خدا در هیچ مکانی تو را به این حالت ندیدم و اگر از من از شجاعترین اهل کوفه سؤال میکردند، هر آینه از تو تجاوز نمیکردم. پس این چه حالتی است که از تو مشاهده میکنم؟
حر به او گفت: قسم به خدا که من خود را مخیر در میان دوزخ و بهشت میبینم به خدا سوگند اختیار نمیکنم بر بهشت چیزی را، اگر چه پاره و سوزانده شوم. بنا به روایت لهوف: حر تازیانهای بر اسب خود زد در حالتی که قصد سپاه امام حسین علیهالسلام را کرده بود، یک دست خود را بر سر خود گذاشته (چنان که طریقه گناهکاران عرب در آن زمان بود) و میگفت: خداوندا به سوی تو بازگشت کردم، پس توبهی مرا بپذیر که دل دوستان تو را به درد آوردم و اولاد پیامبر تو را ترساندم. آن گاه خدمت امام حسین علیهالسلام رسید در حالی که سر به زیر بود، آن حضرت فرمود سر خود را بلند کن.
بنا به روایت ارشاد: حر گفت: فدای تو شوم ای پسر پیغمبر منم آن کسی که نگذاشتم برگردی! و به همراه تو آمدم و در این مکان تو را حبس کردم و گمان نداشتم که این قوم کار تو را به این جا میرسانند. اگر میدانستم، مرتکب نمیشدم آن چه را که مرتکب شدم و من توبه کنندهام به سوی خدا از آن چه کردم. پس آیا برای این کار توبهای از برای من میبینی؟
امام علیهالسلام فرمود: بلی، خدا توبهی تو را قبول میکند پس از اسب پایین بیا. حر عرض کرد: بر اسب باشم بهتر است از پیاده شدنم، ساعتی در روی اسب با ایشان مقاتله میکنم و آخر کار از اسب پیاده خواهم شد!
حر خطاب به سپاهیان ابنسعد گفت:
ای اهل کوفه مادرتان به عزایتان بنشیند و بجای اشک، خون از دیدگان بریزید. مگر شما نبودید که این بنده شایستهی خدا را به شهر کوفه دعوت کردید؟
اکنون که به سوی شما آمده و درخواست شما را پذیرفته، شما در برابر او میایستید و به مبارزه با او مشغول میشوید؟ بر او میتازید؟ آب را بر او و فرزندان او میبندید؟ در حالی که در نخستین روز او به ما آب داد. هزار بر یک به جنگ او ایستادهاید تا آنها را و خاندان حسین علیهالسلام را سر ببرید و بدنشان را قطعه قطعه کنید و زنان و اطفال او را زیر شلاق قرار دهید؟!
من اینها را که دستور محرمانه ابن زیاد است میدانم و از او و از همهی شما ننگ دارم و بیزارم من به سوی حسین میروم و در راه او با شما میجنگم.
حر بعد از آن که توبهاش قبول شد با اجازه امام علیهالسلام بر اصحاب ابنسعد چون شیر غضبناک حمله کرده و شعر «عنتره» را خواند:
ما زلت ارمیهم بثغرة نحره
و لبانه حتی تسربل بالدم
«پیوسته تیر زدم بگودی گلو و سینه او تا حدی که خون مثل پیراهن بر بدنش احاطه کرد و پیراهن خود نمود.»
و این رجز را هم خواند:
انی انا الحر و ماوی الضیف
اضرب فی اعناقکم بالسیف
عن خیر من حل بارض الخیف
اضربکم و لا اری من حیف
«منم حر پناهگاه برای دفاع از بهترین شخصی که به زمین مکه وارد شد، گردن شما را میزنم و ستمی در این کارم نمیبینم.»
راوی گفت: دیدم اسب حر را که ضربت بر گوش و ابرویش وارد شده بود و خون از او جاری بود. حصین بن تمیم رو کرد به یزید بن سفیان و گفت ای یزید این همان حر است که تو آرزوی کشتن او را داشتی، اینک به مبارزه با او بشتاب.
گفت: بلی، و به سوی حر شتافت و گفت ای حر میل به مبارزه داری؟
حر گفت بلی پس با هم نبرد کردند. حصین بن تمیم گفت به خدا قسم مثل آن که جان یزید در دست حر بود او را فرصت نداد و به قتل رسانید.
حر پیوسته جهاد میکرد تا این که عمر سعد به حصین امر کرد که با پانصد کماندار، اصحاب امام علیهالسلام را تیر باران کنند و در نتیجه زمانی طول نکشید که اسبهای ایشان هلاک شدند و سواران پیاده گشتند. پسر حر از روی اسب مانند شیر جست و شمشیر بران در دستش بود و میگفت:
و ان تعقروا بی فانا ابن الحر
اشجع بن ذی لبد هزبر
«اگر پی کنید اسبم را پس من حر، زاده حر هستم - از شیر دلاور دلیرترم».
راوی گوید: ندیدم احدی را هرگز مانند حر سر از تن جدا کند و لشگر را هلاک نماید.
او همچنان مبارزه میکرد و رجز میخواند:
آلیت لا اقتل حتی اقتلا
اضربکم بالسیف ضربا معضلا
لا ناقلا عنهم و لا معللا
لا حاجزا عنهم و لا مبدلا
احمی الحسین الماجد المؤمنا
«سوگند یاد نمودم تا نکشم کشته نشوم، ضربات سختی با شمشیر بر شما میزنم. نه بر میگردم و نه سرگرم چیزی میشوم، نه از آنها دفاع میکنم و نه جای خود را به دیگری میدهم. حسین علیهالسلام بزرگواری را که امید جهانیان به اوست یاری میکنم.»
از جمله افرادی که در جنگ تن به تن به دست حر به هلاکت رسیدند. عبارتند از:
صفوان بن حنظله که به شهامت معروف بود و سه برادرش، حر چنان عرصه را بر لشگر کوفه تنگ کرده بود که ابنسعد به کمانداران دستور داد تا تیر بارانش کردند، حر اندکی پیاده جنگید سپس به شهادت رسید. ایوب بن مسرح از جمله قاتلین حر بود.
بعضی گفتهاند که امام حسین علیهالسلام به پیش او آمد و هنوز خون از او میریخت. امام علیهالسلام دستمالی به سر حر بست تا خون بند آمد (هنوز آن دستمال سالم میباشد و داستان شاه اسماعیل در مورد این دستمال معروف است که میخواست دستمال را بردارد که خون فوران کرده و دوباره بر جایش بست.) پس فرمود:
بهبه حر تو حری همچنان که نام گذاشته شدی به آن حری در دنیا و آخرت، پس اشعار زیر را خواند:
لنعم الحر حر بنیریاح
و نعم الحر عند المختلف الرماح
و نعم الحر اذ نادی حسینا
فجاد بنفسه عند الصیاح
«چه مرد نیکی بود حر از دودمان ریاح - چه مرد نیکی بود حر هنگام به هم ریختن نیزهها - چه مرد نیکی بود که حسین را خواند (به او پیوست) و جان خودش را در طبق اخلاص گذاشت هنگام خواستن».
آری حر مرد نیکی بود! و چه استعداد خوبی در حق پذیری داشت!
چرا که امام حسین علیهالسلام در طول 175 روز از مدینه تا کربلا بارها با گفتار و کردار خود مردم را به قرآن و اسلام و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعوت کرده بود. و معلوم است که کلام امام علیهالسلام مثل باران بهاری در نهایت لطافت میباشد، منتهی هر کس به اندازه قابلیت و استعدادش بهرهمند میشود. و این است فرق بین حر ریاحی و عبیدالله حر جعفی.
آری سخنان امام علیهالسلام در منزل «عذیب الهجانات» و غیره سیراب کردن امام علیهالسلام حر و سپاهش را قبل از رسیدن به کربلا مانند برقی که در وجود آدمی بیافتد روح و روان حر را تکان داده و انقلابی در او به وجود آورد و احساس خواری و گناهکاری در مقابل وجود نورانی امام علیهالسلام کرد.
بنا به روایت ابننما: حر به امام حسین علیهالسلام عرض کرد: چون ابنزیاد مرا به سوی تو روانه ساخت، از قصر بیرون آمدم پس ندایی که از پشت سرم شنیدم که میگفت:
«یا حر ابشر بالجنة» «ای حر مژده باد تو را به بهشت»، برگشتم نگاه کردم کسی را ندیدم. پس گفتم قسم به خدا که این مژده نیست، حال این که من به جنگ حسین میروم.
امام علیهالسلام به او فرمود: «هر آینه به اجر و خیر رسیدی. مرحوم مامقامی ابنجوزی روایت میکند که امام به حر فرمود: آن بشارت دهنده حضرت خضر علیهالسلام بوده است».
در حدیث معتبر هست که بوی بهشت از پانصد سال راه به مشام میرسد. و لذا شهدای کربلا در همین دنیا جایگاه خود را در بهشت ملاحظه کردند و قابل ذکر است که نام حر دو مرتبه در زیارت رجبیه و یک مرتبه در زیارت مقدسه به فیض سلام حضرت امام زمان علیهالسلام نایل گشته است:
«السلام علی الحر بن یزید الریاحی».
حتماً . ممنون که به وبلاگ ما سر زدید